باسمه تعالی
زندگی نامه منظوم پروفسور علی رجالی

سه و پنجاه روم بهر رجا دانشگاه
سعی و کوشش بنمودم برای این راه

عاشق علم ریاضی بدم و کسب علوم
شرط لازم علاقه است، سپس علم رقوم

رتبه ای اول دانش شده ام در تحصیل
نیست فرصت و زمانی که بگویم تفصیل

در سه مقطع شدم رتبه ای اول در درس
من ندارم هراسی ز ریاضی ، چون ترس

دوره ی ما عجب دوره ی پر باری بود
دوره ای سخت ، پر از استرس و کاری بود

فارغ از درس در این دوره شدم،پنجا هفت
من شدم عضو گروه و سه سالی هم رفت

قصد من بود که با بورس دول غرب روم
بهر علم و هدف خویش، به آنجا بروم

رفتنم گشت مصادف، به قیام مردم
انقلابی شد وتاخیر سفر ، سر در گم

آزمون دادم و مشغول شدم در ایران
بعد یک ترم که خواندم، مجدد حیران

یک ساله گرفتم من ارشد ز فرنگ
دوره ای بود فشرده ،مروری کم رنگ

دکترا بود فقط کار و پژوهش تنها
چار سالی گذشت ، ماندن من در آنجا

آمدم سوی وطن، تا که کنم دین ادا
درسها دادم و تحقیق نمودم اینجا

گر نباشم مطمئن، از نقل قول دیگران
من تامل می کنم، تاصحتش گردد عیان

م ها می کنم، تا اینکه یابم آن مفید
با صبوری و تامل می کنم کاری جدید

گر یقین پیدا کنم، در صحت انجام کار
می دهم انجام آن را ، تا که یابم من قرار

کار نیکو و پسنیده کنم، کاری درست
خواه باشد در نتیجه نا صحیح و نادرست

نیست تعجیلی مرا در حین اجرا، حین کار
رمز پیروزی تفکر باشد و هم پشتکار

کارها با اولویت می کنم اجرا تمام
می دهم انجام در وقت خودش آنرا تمام

کارها گاهی زمان بر باشد و یک روز کم
چون زمان پیوسته باشد، پس چرا اندوه و غم

نظم در کار و مراعات حقوق دیگران
از خصایص های اخلاقی بود با مهتران

وقت باشد بهترین گوهر ، گرامی دارمش
سعی دارم بهره ها جویم، فراوان خواهمش

کار علمی را گروهی می دهیم انجام آن
ضبط می گردد مباحث ،تا شود اتمام آن 

هر شکستی در نتایج، می کند حساس ما
تا که علت را بیابیم، و شود آن رهنما

مختصر گویم سخن، اندر کلام و هم بیان
در مباحث در علوم و در مصاف دیگران

آنچه می آید به ذهنم، در امور شعر و علم
می کنم تکمیل آن را،با تلاش و صبر و حلم

با توکل بر خدا و فکر و تدبیر امور
کارها ممکن شود،هر چند باشند سخت و دور

از بزرگی یا ز سختی، من ندارم وحشتی
کارها آسان شود ، در حین اجرا مدتی

گر یقین پیدا کنم بر صحت کاری نخست
با توکل می کنم اجرا، بدون شک، درست

هر چه می آید به ذهنم، بی درنگ ثبتش کنم
گاه در دفتر و گهی گوشی ،همه ضبطش کنم

می شود گاهی ، به خواب آید نکاتی آن مرا
چند نوبت می نویسم،تا شود ذهنم رها

یاد دارم وقت بیداری ،درون پارک وشهر 
می نویسم مطلبی را، تا کنم تکمیل تر

ذهن من دائم اسیر علم و شعر است و امور
با تفکر می نویسم ، هر چه می آید شعور

چونکه فرار است علم و ثبت آن واجب بود
یک جرقه می تواند آتشی گردد، چه زود

ذره ذره جمع گردد، علم و دانش در بشر
حافظ انسان شود، ایمان و تقوا،چون سپر

عقل ما محدود و امداد الهی لازم است
ماورای عالم ماده محال و از خدای عالم است

فهم و درک ما برای زندگی تعیین شده
ماورا خواهی ، ریاضت خواهد و تحسین شده

علم باشد یک حقیقت، ما فقط تبیین کنیم
گر بدیهی شد علومی،خویش را تحسین کنیم

علم مبنایش بدیهیات باشد در علوم
گر چه باشد آن ریاضی و حساب و هم رقوم

سالها نزد اساتید ریاضی و علوم حوزوی
چون حسن زاده تلمذ کردم وباشند ولی

رنجبر باشد دگر استاد من در فهم دین
او کند تبیین چه زیبا ،با مثالی دلنشین

یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت شمسی است
من شدم مشغول تدریس وحضورم رسمی است

دو به چل خدمت نمودم، کار من تدریس محض
گرچه خشک باشد ریاضی، می برم لذت و حض

کاربردی از ریاضی را، زمان کار خویش
در مدیریت به پا کردم، با افراد بیش

گام اول در خصوص جذب استادان گذشت
کادر می گردد دوچندان، بر مراد ما بگشت

بعد یک سالی ز برگشت فرنگ و کسب علم
دکترا دایر نمودم، با تلاش و صبر و حلم

من معاون گشتم و کارم دو چندان، آن زمان
غیر تدریس و پژوهش،کار اجرا هم چنان

سال اول جمع کردم ،عده ای از نخبگان
تا نمایم م، در کارها با دیگران

چند سالی روز و شب در گیر اجرای امور
تا که رفتم فرصت تحقیق ،در اقصی و دور

لیک در کار دگر مشغول گردیم سپس
گاه درشهر و گهی مامور ،چون مرغ قفس

می توان گفتا به جرات، کی کنم وقتی تلف
عمر خود را طی نمودم، با صفا، شور و شعف

دوره های دکتری دایر کنم، آن بیش و کم
اولین دوره ریاضی بود و من در گیر هم

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

سروده شده توسط
دکتر علی رجالی

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها